کلان شهر شدن کرمانشاه برآیند بلایای طبیعی و فجایع انسانی
دکتر فاضل الیاسی- پژوهشگر فوق دکترای دانشگاه تهران
طبق تعریف سازمان ملل کلان شهر یا متروپلیس ها به شهرهایی با جمعیت چهار میلیون به بالا و در ایران به شهرهایی گفته می شود که دارای یک میلیون جمعیت باشند.
کلان شهرها معمولاً از لحاظ اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، بازرگانی از اهمیت زیادی برخوردارند، کلان شهرهای هر کشور به مثابه مراکز حائز اهمیت اقتصادی و تجاری این کشورها نیز محسوب می شوند، در کلان شهرها مسائل فرهنگی، گردشگری، آموزشی، فعالیت سمن ها، احزاب سیاسی، تشکل های غیر دولتی و … از اهمیت بالایی برخوردار است، که نفس این موارد است که بزرگ شهر را از کلان شهر متمایز می کند.
بزرگتر شدن شهرها فی نفسه امتیاز نیست، چون سیر طبیعی (اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و …) خود را طی نکرده است و در صورت فقدان شایستگی های مذکور نه تنها فرصت نیست بلکه به عنوان یک تهدید نیز محسوب می شود، در کل ما اگر هر نام و تعریفی روی کرمانشاه بگذاریم باز نمی توانیم صورت مساله را عوض کنیم، به اختصار باید گفت که کلان شهر شدن کرمانشاه برآیند:
فجایع انسانی:
جابجایی بزرگ انسانی به دلیل جنگ تحمیلی، برای مثال شهر قصر شیرین در دهه ۵۰ حدود صد هزار جمعیت داشت، با اشغال آن در سوم مهرماه سال ۵۹ این شهر به تلی از خاک تبدیل شد، بعد از حدود چهل سال جمعیت شهر قصر شیرین حدود بیست هزار نفر است، جمعیت صد هزار نفری به شهرهای دیگر و از جمله شهر کرمانشاه مهاجرت کردند، و اگر جنگ نبود اکنون جمعیت این شهر به بالای ۴۰۰ هزارنفر هم می رسید. دیگر شهرهای مرزی که دچار اشغال و جنگ بودند همانند سرپل ذهاب، گیلان غرب و ….. نیز همین وضعیت را داشتند، شهر سومار هم اکنون از یک روستا هم کمتر جمعیت دارد، کمتر از صد نفر جمعیت دارد.
بلایای طبیعی:
در جریان زلزله آبان ماه سال نود و شش در استان کرمانشاه که در آن ۸ شهر و ۱۹۳۰ روستا آسیب دیدند، هزاران نفر به شهر کرمانشاه و شهرها و روستاهای دیگر مهاجرت کردند.
خشکسالی:
به دلیل خشک سالی و فقدان امکانات رفاهی، فرهنگی، بهداشتی، زیرساخت های اقتصادی، اشتغالزایی، آب شرب و … جمعیت روستائیان روز به روز کاهش پیدا می کند، تا امروز نیز حدود ۴۵۰ روستا در این استان خالی از سکنه هستند.
فقدان مدیریت:
استان کرمانشاه با جمعیت حدود دو میلیون نفر، بیکارترین استان ایران است، سیاست بر صنعت آن حاکم و مدیران استان بیشتر فقدان تخصص و اغلب مدیران (نمایندگان) هستند تا مدیران دولت، چون ضعف و ناتوانی مدیران این استان بر کسی پوشیده نیست از بحث آن خودداری می کنم.
وضعیت صنعت:
حدود ۷۰٪ درصد واحدهای تولیدی در شهرک های صنعتی استان تعطیل و شبه تعطیل هستند.
وضعیت اجتماعی:
استان کرمانشاه را می توان کلان آسیب های اجتماعی نامید، بیکاری، فقر، طلاق، ناشادابی اجتماعی، اعتیاد، تبعیض مذهبی، نابرابری اجتماعی و …. بلای جان این استان است.
وضعیت گردشگری:
هیچ پلان و برنامه خاصی برای رونق بخشیدن به اکوتوریسم و گردشگری وجود ندارد.
حاشیه نشینی:
یک سوم شهر کرمانشاه را حاشیه نشینان تشکیل می دهند.
مهاجرت فرستی:
استان کرمانشاه جزو مهاجرت فرست ترین استان های کشور است، به گونه ای که رتبه اول مهاجرت فرستی با سالانه ۲۸ هزار نفر فقط به شهر تهران را به خود اختصاص داده است.
تبعیض مذهبی و جناحی:
از لحاظ مذهبی در بعضی از شهرها مذاهب اهل سنت و اهل حق در حاشیه قرار گرفته اند، به گونه ای که در شهر سرپل سنی ها حتی نمی توانند مدیر یک مدرسه هم بشوند.
در شهرهایی که مدیران آن اصولگرا هستند، اصلاح طلبان در حاشیه قرار گرفته اند و در شهرهایی که اصلاح طلبان در راس کار هستند نیز تقریبا همین روال است.
چالش نهادهای دولتی با سمن ها و تشکل های مدنی:
ارتباط و اعتماد و همکاری آنچنانی میان این دو نهاد وجود ندارد، اغلب سمن های استان کرمانشاه فاقد تخصص و روحیه کار گروهی هستند و اغلب به دنبال به دست آوردن سرمایه اجتماعی و اقتصادی هستند، عده قلیلی هم که تخصص دارند با ممانعت های فراوانی روبرو هستند.
با این تعریف کلان شهر شدن شهر کرمانشاه ناشی از رشد اقتصادی، فرهنگی و مدیریت صحیح نیست، بلکه نتیجه بلایای طبیعی و فجایع انسانی، فقدان مدیریت نیز می تواند فجایع انسانی به بار بیاورد.
به جای اینکه کلان شهر شدن کرمانشاه را جشن بگیریم، بایستی خون گریست، چون زیر پوست استان کرمانشاه آسیب های اجتماعی زیادی نهفته است.